نیکان
 

مادر است دیگر. شاید در روزهایی سعی کرد او را راضی کند که به فعالیت در مرزهای کشور اکتفا کند و همینجا بماند. اما کسی که مدتها ارزوی جهادی زیستن را در سر پرورانده بود، نمی‌توانست خود را محدود به جغرافیای شهرش بکند. مادر می‌گوید: گاهی سعی می‌کردم منصرفش کنم ولی همیشه می‌گفت: «مامان ما عاشق امام حسینیم.» زینب وار رفت. عاشقانه رفت. این یک ماه آخر خیلی مهربان شده بود. خدا به من دختر نداده است. بچه من خواهر نداشت. اما همیشه خودش کمک دستم بود و می‌گفت: «دخترت هم می‌شوم.»

تنها برادرش را هم عاشق و داوطلب شهادت کرده بود

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 150 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: